رمان عاشقانه راز عمارت پارت 102
رمان عاشقانه راز عمارت پارت 102
*******
پارت صد و دوم :
برگشتم سمت جمع و برای این که اون جو رو از بین ببرم گفتم:
-خب بریم سر بحث اصلی دیگه نه؟
عمو کمی شرمنده به نظر می رسید دلیلش رو حدس میزدم .
اما نمی زاشتم به خاطر این موضوع شرمنده باشه.
مگه خونه کوچیک داشتن جرمه؟ مگه نداری جرمه؟
راز عمارت
in jokkade.ir
تهمینه خانم لبخندی زد وگفت:
-بله بهتره بریم سر اصل مطلب ،همونجور که یلدا جان گفت…
خب دوتا جوون هم رو دوست دارن و صلاح نیست که بیشتر از این منتظرشون بزاریم .
راز عمارت
in jokkade.ir
با این حرفش صورت مهران و نرگس شکوفه باران شد.
عمو – بله درست می فرمایین .
دیدم باز چیزی نمی گن یهو گفتم- مهریه !!…
همه با تعجب نگام کردند. ادامه دادم:
-منظورم اینه که مهریه رو تعیین کنید بزرگان جمع!
**********