رمان تخیلی جهش در زمان پارت 99
رمان تخیلی جهش در زمان پارت 99
****
پارت نود و نهم :
آب دهنمو قورت دادم.
-نسترن: می دونین چیه بچه ها… من… من..
سرمو بالا گرفتم و به نسترن دادم.
-من: چیه؟
-نسترن: خیلی ترسیدم.
جهش در زمان
in jokkade.ir
خنده ی کوچیکی کردم و گفتم
-من: اونی که ترسیده منم نه تو.
با این حرفم یه خرده آروم شد. خودمم احساس ترسم کمی از بین رفت.
-من: به من نزدیک شین. همتون.
جهش در زمان
in jokkade.ir
چشمامو بستم و توی دلم زمزمه کردم
-من: ازتون می خوام منو همراه با مرکا و نسترن به گذشته ی ایران ببرین و اونجا ساکن کنید….
**********