رمان تخیلی جهش در زمان پارت 86
رمان تخیلی جهش در زمان پارت 86
****
پارت هشتاد و ششم :
به سمت پشتم برگشتم. حالا باید چیکار کنیم؟
ندایی شنیدم. صدای نیما بود. گفت
-نیما: فقط روی رفتن به گذشته تمرکز کن. کار خاصی نمی خواد بکنی.
چون روح و جسم تو تحت کنترل ماست و کاری نیست که تو بتونی انجام بدی.
هدف اصلی پیدا کردن خونوادتون و رفتن به گذشته س! درسته؟
جهش در زمان
in jokkade.ir
-من: آره!
-نیما: پس به یه جای خیلی ساکت برو و امر کن که می خوای به گذشته سفر کنی!
از درونم جدا شدم و چشم به نسترن عصبانی دوختم.
جهش در زمان
in jokkade.ir
-من: چه مرگته؟
-نسترن: ده باره دارم صدات می کنم! مگه کری جواب نمیدی؟ ها؟
-من: داشتم به حرفای نیما گوش می دادم.
**********