رمان تخیلی جهش در زمان پارت 70
رمان تخیلی جهش در زمان پارت 70
****
پارت هفتادم :
-من نیما هستم.
خودشونو یکی یکی بهمون معرفی کردن.
-من آرشم!
-منم هاکانم!
-من آریام!
-من کیانم!
جهش در زمان
in jokkade.ir
دو دقیقه ی اول همه ی اسما یادم بود، ولی بعدش همش یادم رفت.
خیلی شبیه همدیگه بودن و تشخیص دادنشون واقعا کار سخت و دشواری بود.
خنده ی آرومی کردم و گفتم
-من: از آشنایی با شما خوشبختم! من سارام و اسم دوستمم نسترنه!
باید بهمون کمک کنین تا بتونیم خونواده هامون رو پیدا کنیم.
همشون اومدن به این دنیا و ما حتی نمی تونیم اونا رو پیدا کنیم.
جهش در زمان
in jokkade.ir
نیما اشاره کرد و گفت
-نیما: روی زمین بشینین!
زمین زیرمون یه خورده خیس بود.
**********