رمان تخیلی جهش در زمان پارت 17 ۵ آذر ۱۳۹۷
رمان تخیلی جهش در زمان پارت 17
*******
پارت هفدهم :
به سمت آشپزخونه رفتم و
درشو باز کردم.پنیر و بیرون آوردم.نسترن با اخم کمرنگی که بین ابروهاش بود سفره رو انداخت.
منم بساط صبحونه رو روش گذاشتم.حالمون اصلا خوب نبود.
لقمه ی دستمو توی دهنم گذاشتم و با دهن پر گفتم:
-من: به نظرت مشکل چیه؟
دهنشو از لبه ی استکان چای جدا کرد و گفت:
-نسترن: نمی دونم!
جهش در زمان
in jokkade.ir
خیلی هول بودم.در عرض ده دقیقه صبحونم و خوردم و افتادم به جون وسایلام!
لباسامو از چوب رختی پایینآوردم و توی چمدون زرشکی رنگم گذاشتم.
نسترن با بیخیالى زیپ چمدونش رو باز کرد و مشغول جمع آوری وسایلش شد.
خونه بازم ساکت شده بود.اما ذهن من این سکوت رو به شلوغی تبدیل می کرد.
حتی یک لحظه هم از خیالات و فکر های غلط بیرون نمیومدم.
نگاهی به نسترن انداختم.شاید اونم مثل من باشه.نگرانیم به خاطر خونوادم بود.
دیگه نمی خوام خونوادمو از دست بدم.مرگ پدرم کم بود؟
جهش در زمان
in jokkade.ir
-نسترن: می دونی چیه؟شاید اصلا این جوری که من و تو فک می کنیم نباشه!
آره.راست می گفت.شاید تموم اینا همش یه فرضیه یا تفکرای اشتباه ما باشه.راستش من گیج شدم.
-من: آره.شاید.
از حرفش انرژی مثبت گرفتم.سریع وسایلامون رو مرتب کردیم تا از اتوبوس جا نمونیم.
قبل از اینکه بریم نگاهی گذرا به خونه انداختم.دلم واسش تنگ شد.احساس می کردم خیلی خونه ی خوبی بود.
واقعا دوسش دارم اما چاره ای نیست.
دیشب می گفتم ای کاش می شد زود تر از این جهنم دره برم اما حالا پشیمونم.واقعا متاسفم
**********
برچسب ها : jahesh dar zaman , jahesh dar zamanroman , jokkade , online , romaan , roman , roman online , rooman , takhayoli , بهترین سایت تفریحی , بهترین سایت جوک و پیامک , پارت , پارت هیفده , پارت17 , تخیلی , جهش در زمان , جهش درزمان , جوککده , داستان , رمان آنلاین , رمان اجتماعی , رمان انلاین , رمان باحال , رمان تخیلی , رمان تخیلی جهش در زمان , رمان تخیلی جهش در زمان پارت 17 , رمان جالب , رمان جدید , رمان جدید 97 , رمان جهش درزمان , رمان خفن , رمان رمانتیک , رمان طنز , رمان عاشقانه , رمان فوق العاده , رمان ماجراجویی , رمان معمایی , رمان هیجانی , رومان , سایت جوک , سایت رمان , ماجراجویی
- رمان , شعر و داستان
- 218 بازدید
- بدون نظر
به نکات زیر توجه کنید